به گزارش قدس آنلاین، واقعه تاریخی غدیر از زمان وقوع تا به امروز از سوی دوست و دشمن، خودی و غیرخودی مورد سوال و در بیشتر مواقع مورد هجمه بی امان دشمنی ها و کینه توزی هایی بوده که تاب چنین انتصاب الهی و آثار بی بدیل آن را نداشته اند از این رو گاه ادعاهایی ساده لوحانه و خارج از چارچوب های عقل و منطق را مطرح می کنند. از این رو و به مناسبت فرا رسیدن عید سعید غدیر در گفتگویی با محمدعلی موحدی، مدرس امامت و محقق و پژوهشگر درباره یکی از این ادعاها و پاسخ های متقن و مستدل ان به گفتگو پرداخته ایم که مشروح آن از نظرتان می گذرد:
وهابیت شبههای را مطرح میکنند مبنی بر اینکه اگر هم بپذیریم پیامبر (ص) امیرمومنان را خلیفه و ولی مسلمین معرفی کرده باشند اما نگفتهاند ایشان خلیفه چندم هستند، بنابراین ممکن است خلافت ایشان بعد از عثمان مد نظر بوده باشد! چه پاسخی به این تحریف تاریخی میتوان ارائه کرد؟
این مطلب که در حقیقت یک ادعای بیدلیل است و نباید از آن تلقی به شبهه کرد، از دیرباز مطرح بوده و عالمانِ امامی پاسخهای درخوری به آن دادهاند، همچون علامه امینی که در الغدیر بحثِ نسبتاً مفصلی در این باره دارد.
در پاسخ به این ادعا باید به چند نکته توجه شود. اول اینکه به همین سادگی نیست که آنها بگویند ما دلالت حدیث غدیر بر سرپرستی حضرت امیر (ع) را پذیرفتهایم، بعد بگویند اما زمان تحقق این سرپرستی برای ۲۵ سال بعد بوده است! بلکه اساساً پذیرش دلالتِ حدیث، شالوده فکری آنان را درباره بحث سرپرستی و امامت در هم خواهد نوردید. چراکه بنا بر نظر قاطبه اهل تسنن و جمیع عالمان وهابی، خداوند و رسول او (ص) حقی در تعیین امام ندارند، چرا که اساساً امامت را امری مردمی و عرفی تلقی میکنند. لذا بحث از امامت را در فروع دین خود داخل کردهاند. پس اگر یک وهابی بگوید پیامبر خدا (ص)، حضرت امیر (ع) را در روز غدیر امام امت قرار دادند، ولی این امامت برای ۲۵ سال بعد بود، ما به او خرده میگیریم که اگر تعیین امام بر عهده خدا است، چرا خلفای بعد از پیامبر (ص) را مردم انتخاب کردند و اگر تعیین امام بر عهده خدا نیست، پس چطور میگویید که پیامبر خدا (ص) که تمام سخنش وحی است، در روز غدیر، امیرالمؤمنین (ع) را به امامت منصوب کردند؟
با این توضیح چه پاسخهای مستدل و منطقی میتوان به این ادعای سخیف داد؟
اولاً حدیثِ غدیر از حیث زمان و فرد عمومیت دارد. در عبارتِ «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» دو کلمهٔ «من» و «کنت» هر یک از جهتی به دلالت این حدیث عمومیت میبخشند. «من» اسم موصول عام است به معنای هر کس. و این هر کس بدون استثناء شامل همه افراد خواهد شد. کلمهٔ «کنت» هم اگرچه از لحاظ ساختاری، ماضی حساب میشود، اما در همه زمانها جاری است. به عبارتِ دیگر فعل ناقصه کان اساساً دلالت بر زمان خاصی ندارد و تمام زمانهای گذشته و حال و آینده را در بر میگیرد. مثلاً قرآن میفرماید: «و کان الله علیماً حکیماً.» این «کان» منحصر در زمان خاصی نیست، خداوند همیشه علیم و حکیم است. اکنون به حدیث غدیر باز میگردیم، من کنت مولاه فهذا علی مولاه، یعنی هر کس و دقیقاً بدون استثناء هر کس که پیامبر (ص) مولای او بوده و هست و خواهد بود، حضرت امیر (ع) نیز مولای آن فرد است. لذا حدیث غدیر از حیثِ افراد و از حیث زمان عمومیت دارد. پس در پاسخ میگوییم: پس از وفات پیامبر (ص)، امیرمومنان (ع) مولای همه مسلمین هستند و اینکه شخص دیگر امیر ایشان باشد ممکن نبوده و محال است که جای مولا و مولی علیه عوض شود.
برای این مهم چه شواهد تاریخی در دست داریم که ادعا را رد میکند؟
سخن خلیفه دوم که آنان با سندهای متعدد و به صورتِ صحیح در کتابهای معتبرشان از جمله تاریخ الاسلام ذهبی نقل شده است، دلیل بسیار خوبی است. خلیفه دوم پس از سخنان پیامبر (ص) در روز غدیر خدمت مولای متقیان (ع) میآید و عرض میکند: بخ بخ لک یا ابا الحسن لقد اصبحت مولای و مولا کل مؤمن و مؤمنه. این عبارتِ خلیفه دوم، اعترافی است به همان چه ما قبلا ذکر کردیم. او میگوید:ای ابالحسن تو مولای من و مولای هر مؤمنی هستی! یعنی او نیز بالفعل بودن و بلافصل بودنِ سرپرستی و امامت حضرت (ع) را پذیرفته است. اتفاقاً ابو حامد غزالی از بزرگان اهل سنت در قرن پنجم میگوید: تبریک گفتن خلیفه دوم نشانه رضایت او از انتخاب حضرت علی (ع) به امامت بوده است! بنابراین اگر قرار بود این خلافت ۲۵ سال بعد، یعنی مدتها پس از وفاتِ خلیفه دوم محقق شود، معنی نداشت که خلیفه دوم، حضرت امیر (ع) را مولای خود و مولای همه مومنان بخواند.
با چنین تعریفی امیرالمومنینی ایشان از چه زمان آغاز شده است؟
اگر خوب به پاسخ قبلی دقت است، و همچنین معنای حدیث غدیر درست فهمیده شود، و هم چنین اخبار و روایات غدیر به درستی مورد کاوش قرار گیرد، آنگاه میفهمیم که اساساً ولایت حضرت امیرالمومنین (ع) فقط برای زمان پس از پیامبر (ص) نبوده است، بلکه از همان زمان حیات پیامبر (ص)، حضرت علی بن ابیطالب (ع)، مولا و امیرِ مومنان بودهاند. آیه ولایت یک سال قبل از غدیر نازل میشود و در آن صراحتاً حضرت امیر (ع) به عنوانِ ولیِ مؤمنان معرفی میشوند. در این آیه همان کلمهای که برای خدا و پیامبر (ص) به کار رفته است، برای حضرت علی (ع) به کار رفته است. لذا در مییابیم همانطور که ولایت خدا و پیامبر (ص) بالفعل است، ولایت حضرت امیر (ص) هم در زمان نزول آیه، بالفعل است. و گر نه لازم میآید که یک کلمه در یک جمله هم در معنای حقیقی آن به کار رفته باشد و هم در معنایِ مجازی آن و این محال است. لذا اساساً بحث از بلافصل بودن ولایتِ حضرت امیر (ع) منتفی است، و باید بحث از معیت و همزمانیِ ولایت حضرت امیر و پیامبر (ص) صورت پذیرد. آنهایی که ادبیات عرب را بلد هستند میدانند که شرط و جزا با هم تحقق مییابد. وقتی حضرت رسول (ص) میفرمایند: هر کس که من مولای اویم، پس علی مولای اوست، این دو با هم تحقق مییابد. یعنی به محض اینکه بخش اول عبارت تحقق یابد، بدون درنگ بخش دوم آنکه «فعلی مولاه» است، تحقق میباید. لذا حدیث غدیر بحث از همزمانی و معیت ولایت پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) دارد. این به مراتب از بلافصل بودن بالاتر و برتر است. لذا از همین جهت است که حضرت رسول (ص) دستور میدهند با حضرت امیر (ع) در غدیر بیعت شود. اهل تسنن هم بدان قائلند. ابن خلکان از استوانههای علمی اهل سنت میگوید در روز غدیر با علی (ع) بیعت شد!
آیا صحابی پیامبر (ص) که در غدیر خم حاضر بودهاند بر این مسئله صحه گذاردهاند؟
پاسخ دیگری که میتوان در اینجا ارائه کرد، بحث فهم صحابه و سلف است که قویاًٌ برای اهل تسنن و وهابیها حجیت دارد. یکی از راههای فهم مقصود گوینده آن است که ببینیم مخاطبان او چه فهمیدهاند. به ویژه اگر این مخاطبان صحابه باشند آنگاه بالاترین اعتبار را دارد. صحابه به حضرت امیر (ع) تهنیت گفتند و او را مولای خود خواندند، پس آنان بالفعل بودن و بلافصل بودنِ امامت او را فهمیده بودند، وگرنه نباید حضرت امیر (ع) را مولای خود میخواندند. زیرا زمانی که حضرت ظاهرا خلافت را به دست گرفتند، برخی از آنها در قید حیات نبودند. هم چنین حضرت امیر (ع) در احتجاجهای خودشان در زمان خلفا بارها به حدیث غدیر احتجاج کردند و آن را دلیلی بر حقانیت خود مطرح میکردند. این امر نشان میدهد که اولاً خود حضرت (ع) به عنوان یک صحابی، از حدیث غدیر بلافصل بودن خلافت خود را فهمیدهاند و هم چنین مخاطبان آن حضرت نیز همین برداشت را داشتهاند. اگر مخاطبانِ احتجاجات حضرت، برداشتی دیگر از حدیث غدیر داشتند، آنگاه حتماً در جواب مطلبی را متذکر میشدند، مثلاً میگفتند: حدیث غدیر، بلافصل بودن امامت را ثابت نمیکند و برای زمانی خاص صادر شده است.
علاوه بر این پاسخها، علامه امینی در الغدیر پاسخهای دیگری نیز به شبهه دادهاند. ایشان بحث از ظاهر عبارت را به پیش کشانده و میفرمایند هیچ عربی از من کنت مولاه فعلی مولاه، سرپرستی برای ۲۵ سال بعد را درک نمیکند. ایشان در قالب مثال میگویند، وقتی پادشاهی میگوید: پس از من فلان وزیرم، پادشاه است، کسی نمیگوید منظور او از عبارتِ «پس از من»، «۲۵ سال پس از من» بوده است. لذا از هر دری که وارد شویم، پاسخی متقن به این سوال میتوان داد.
انتهای خبر/
نظر شما